بخشهای وسیعی از خاورمیانه بیابان است. خاورمیانه از مهمترین مناطق بیاباننشین جهان به شمار میرود. این مردم در ساخت و روابط اجتماعی با مردم شهرنشین کاملا متفاوت هستند. تحول فرهنگ بیابان به مجرد سفر به شهر و اقامت در آن صورت نمیگیرد؛ بلکه یک پروسه تمدنی است که مدت زمان زیادی را میطلبد.
چند روز پیش سالگرد درگذشت جامعهشناس شهیر عراقی علی الوردی بود. او بیش از هر جامعهشناس دیگری درباره جامعه بدوی و اقتضاءات آن بحث و مطالعه کرده است. وی در سال ۱۹۱۳ در کاظمین به دنیا آمد. فوق لیسانس و دکتری خود را از دانشگاه تگزاس آمریکا گرفت. پایاننامه دکتری او درباره اندیشههای اجتماعی ابنخلدون بود. وی از پیشگامان دانش جامعهشناسی در عراق و بلکه جهان عرب به شمار میرود و تا سال ۱۹۷۰ در گروه جامعهشناسی دانشگاه بغداد فعالیت کرد. آثار فراوانی اعم از ۱۸ کتاب و بیش از صد مقاله علمی از او منتشر شده است. وی در ۱۳ ژوئیه ۱۹۹۵ از دنیا رفت.
دغدغه اصلی وردی دموکراسی در جامعه عراقی بوده است. وی به مطالعه ساختار اجتماعی این جامعه پرداخته و عوامل عدم موفقیت دموکراسی در این جامعه را کاویده است. از نظر وی جامعه عراقی از نوعی تضاد شخصیت اجتماعی رنج میبرد. این جامعه از یک سو دارای سابقه تمدنی بزرگی است و میراث تمدنی بابل و آشور و کلده و سومر را در پشت سر دارد و ویژگیهای سرزمینی آن مانند وجود دو رود بزرگ و زمینهای حاصلخیز فراوان، برای پیدایش تمدن مناسب است و اما از سوی دیگر در مرز بیابان قرار دارد و همواره مورد تعرض بیاباننشینان بوده است. هجوم بیاباننشینان به این سرزمین از موانع مهم استقرار تمدنی این جامعه به شمار میرود. بیاباننشینان نه تنها شتر و خیمه و پوشاک خود را با خود به این سرزمین آوردند و بلکه فرهنگ و اخلاق خود را نیز با خود به این سرزمین بردند. بیاباننشینان اهل صنعت و تجارت نیستند و به غارت و جنگ تمایل بیشتری دارند. آنان کمتاب و عجول هستند. عادت به استبداد دارند و تنها برای سخن زور اعتبار قائل هستند و ارزشی به مشورت نمیدهند و دموکراسی را برنمیتابند. از این روی استقرار در جامعه عراقی تنها در دورههای حضور یک دیکتاتور محقق شده است. از زمان حجاج بن یوسف ثقفی تا دوره صدام. این ویژگیها به پیدایش تمدن نمیانجامد. جامعه عراقی از این تضاد شخصیتی رنج میبرد و هر گاه شخصیت اول او وی را به سوی ایجاد تمدنی مستقر میکشاند، شخصیت دوم او وی را بازداشته و موانعی فرارویش مینهد. نزاع بین بداوت و تمدن از دیرباز در عراق بوده ست. نمونه آن را در دورههایی از تاریخ ایران نیز میبینیم. دورههایی که تمدن ایرانی در نزاع با اقوام بیاباننشین آسیای میانه قرار داشته و هر از چند سالی قبیلهای جدید با عصبیتی نو به فلات ایران یورش برده و کتابخانهها را سوزانده و قتلعامها کرده و بناهای فراوان تخریب کرده و قدرت را دست خود و قبیلهاش گرفته است.
استبداد روح این مردمان را مسخ کرده است. قدرتی به نام افکار عمومی در چنین جامعهای وجود ندارد تا عامل مهار آن باشد. این مردمان تنها از زمامداران قدرتمند فرمان میگیرند و چون آنان قدرت خود از کف دادند دیگر هیچ چیز جلودارشان نیست و آشوب و قتل و غارت و … همه جا را میگیرد. آنان زود به خشم میآیند و واکنش نشان میدهند و فقط منطق زور را میشناسد. احساساتی هستند و از فرهنگ احترام به مخالف و فرهنگ دموکراسی به دورند. این جامعه خواهان دموکراسی است اما آن را به زور و دیکتاتوری تحمیل میکند و این پارادوکس این جامعه است. دموکراسی با زور شکل نمیگیرد؛ بلکه فرایندی تاریخی است که به تدریج توسط افراد یک جامعه پذیرفته میشود. در چنین جامعهای مفهوم وطن و احساس شهروندی شکل نگرفته است. شاید اگر دوره پادشاهی عراق ادامه مییافت و به تدریج فرایند مشروطه و سپس جمهوریت را تجربه میکرد، وضعیت عراق به مراتب بهتر از اکنون بود. لیکن قدرت عشایر در عراق، رژیم پادشاهی را ناگزیر ساخت که ارتشی قدرتمند فراهم آورد و این ارتش خود سرانجام عامل فروپاشی پادشاهی و تقویت دیکتاتوری در جامعه عراقی شد.
دغدغه اصلی وردی، دموکراسی است. او مخالف سرسخت ایدئولوژی بود. در دوره ای که تب و تاب ایدئولوژی در خاورمیانه به ویژه عراق بیداد می کرد؛ او به هیچ یک از آنها وابسته نبود و تفکری لیبرال را دنبال می کرد. او ایدئولوژی خواهی در عراق را به روش ابن خلدونی در ارتباط با عصبیت فرهنگ قبیله تحلیل می کرد. هر تغییر حکومتی در محیطهای بیابانی در ارتباط با عصبیت قبایل است. هر عصبیت جدیدی که ظهور کند، رژیمی جدید را در پی دارد. ایدئولوژی در عصر جدید جایگزین مناسبی برای عصبیت قبیله ای بوده است. در عراق نیز ایدئولوژی مارکسیستی و سپس ناسیونالیست پان عربیست در دو شاخه ناصری و بعثی هر یک پس از دیگری عصبیتی جدید برای جامعه عراقی به ارمغان آورده بودند و برای همین تغییر رژیم های متعدد در عراق به پیدایش و تقویت دموکراسی نیانجامید و بلکه زمینه های آن را نیز از میان برداشت. دموکراسی با عصبیت ایدئولوژی در تضاد است.
علی الوردی سعی داشت نظریه ای جامع در تحلیل جامعهشناختی جامعه عراقی تاسیس کند. او تحولات مهم عراق معاصر را مطالعه کرده است، از هجوم وهابیت و جریانهای سلفی به اماکن مذهبی و رشد و گسترش بابیت و بهائیت در عراق و پدیده تشیع و تسنن و … او در پی شناخت ریشههای تضاد و چالش در جامعه عراق معاصر است و خواهان استخراج قواعدی جامعه شناختی از آنها. او به ویژگی تنوع بومی عراق توجه نشان داده و از لزوم همزیستی آنها در قالب مفهوم شهروندی یاد میکند.
وردی به نقد سازمان روحانیت در جامعه عراق نیز پرداخته است. از نظر او این سازمان در هر دو شاخه شیعی و سنی آن تاثیرات فراوانی در نپیوستن جامعه عراقی به مدرنیته داشته است. او بر ضد منطق ارسطویی و جهانبینی خطابه و منبر روحانیت شوریده، آن را از عوامل عقبماندگی جامعه عراقی شمرده است. کتاب «وعاظ السلاطین» وی که در سالن ۱۹۵۴ منتشر شد به موضوع سازمان روحانیت اختصاص یافته و بازتاب گستردهای در حوزههای علمیه عراق داشت و نقدهای چندی بر آن نوشته شد. وردی به مطالعه جامعهشناختی تاریخ علوم اسلامی نیز علاقهمند است. او سعی میکند دلیل اجتماعی علاقه مسلمانان به منطق ارسطویی را تبیین کند و نشان دهد که چگونه منطق خود را بر علوم نقلی مانند نحو نیز چیره ساخت و همچنین تلاش میکند که اختلافات مکاتب نحوی کوفه و بصره را از این منظر تفسیر کند و نیز ارتباط ظهور دانشها با بومهای خاصی چون کوفه و بصره را تحلیل کند.
علی الوردی شخصیتی مهم است و اندیشههای جامعهشناختی او ژرف و تاثیرگذار است. گر چه موضوع مورد مطالعه او در بیشتر آثارش نمونه جامعه عراقی بوده است؛ اما شباهتهای جامعه ایرانی در برخی زمینهها با جامعه عراقی موجب میشود که خواندن آثارش برای ایرانیان نیز توصیه شود. در پایان فهرستی از اهم آثارش را آوردهام.
- لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث
- دراسة فی طبیعة المجتمع العراقی
- شخصیة الفرد العراقی: بحث فی نفسیة الشعب العراقی على ضوء علم الاجتماع الحدیث
- وعاظ السلاطین
- مهزلة العقل البشری
- منطق ابن خلدون فی ضوء حضارته وشخصیته
- أسطورة الأدب الرفیع
- الأحلام بین العقیدة والعلم
- خوارق اللاشعور أو أسرار الشخصیة الناجحة
- هکذا قتلوا قرة العین
سعید تیر ۲۸م, ۱۳۸۶ ۴:۳۵ ق.ظ
از آگاهیهایی که در مورد علی الوردی دادید سپاسگذارم. نظریات این چنینی از سرزمین عراق که مشکلات و راه حل های مشترکی همچون مشکلات و راه حل های موجود در ایران است، بسیار آگاهی دهنده است. ای کاش نوشته های وی به فارسی ترجمه شده بود و ای کاش شما پیش قدم این کار می شدید.
حبیب تیر ۳۰م, ۱۳۸۶ ۶:۵۵ ق.ظ
سلام اگر از جامعه شناسان زنده عراقی که دارای وبلاگ هستند هم معرفی کنید ممنون میشم